آدمی در این عالم برای کاری آمده است
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۸۶۸۲۴۴
عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - نوبت پيشين مقالۀ چهارم فيهمافيه را به پايان برديم ولی چون جلالالدين محمد بلخی در پايان آن مقاله، حكايتی را نقل كرده بود كه عيار عرفانیاش بيش از حد بالا بود، آن بخش از سخنان وی را درز گرفتيم تا نه برای خودمان مشكلی پديد آيد، نه خدای نكرده قشریكسی روح پرفتوح مولانا را به لعن و نفرينی بيازارد و براي خودش نيز دردسری اخروی بتراشد!
اما مقالۀ پنجم فيهمافيه يكی از جذابترين مقالات اين كتاب است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«در عالم يك چيز است كه آن فراموشكردنی نيست. اگر جمله چيزها را فراموش كنی و آن را فراموش نكنی باك نيست، و اگر جمله را به جای آری و به ياد داری و فراموش نكنی و آن را فراموش كنی هيچ نكرده باشی. همچنان كه پادشاهی تو را به ده فرستاد برای كاری معين، تو رفتی و صد كار ديگر گزاردی. چون آن كار را كه برای آن رفته بودی نگزاردی، چنان است كه هيچ نگزاردی.»
سخن مولانا تا اينجا كاملا روشن است و بینياز از واكاوی و نورافكنی. پس باقی كلام را پی میگيريم:
«پس آدمی در اين عالم برای كاری آمده است و مقصود آن است، چون آن نمیگزارد پس هيچ نكرده باشد: انّا عرضنا الامانة علی السموات و الارضِ و الجِبالِ فابين ان يحمِلنها و اشفقن منها و حملها الانسانُ اِنّهُ كان ظلوماً جهولاً.»
آيهای كه مولانا به آن استشهاد كرده، آيۀ 72 سورۀ احزاب است: «ما عرضه كرديم امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها، آنان از پذيرفتن خودداری كردند و از آن ترسيدند و انسان آن را پذيرفت. به راستی او بسيار ستمكار و بسيار نادان بود.»
مولانا در ادامه میگويد:
«آن امانت را بر آسمانها عرض داشتيم نتوانست پذيرفتن. بنگر كه از او چند كارها میآيد كه عقل در او حيران میشود؛ سنگها را لعل و ياقوت میكند، كوهها را كان زر و نقره میكند، نبات را و زمين را در جوش میآورد و زنده میگرداند و بهشت عدن میكند. زمين نيز دانهها را میپذيرد و بر میدهد و عيبها را میپوشاند و صدهزار عجايب كه در شرح نيايد میپذيرد و پيدا میكند و جبال نيز همچنان معدنهای گوناگون میدهد. اين همه میكنند اما از ايشان آن يكی كار نمیآيد. آن يك كار از آدمی میآيد كه و لقد كرّمنا بنی آدم، نگفت: و لقد كرّمنا السّماء و الارض. پس از آدمی آن كار میآيد كه نه از آسمانها میآيد و نه از زمينها میآيد و نه از كوهها. چون آن كار بكند ظلومی و جهولی از او نفی شود.»
مولوی دربارۀ آسمان میگويد «سنگها را ياقوت و لعل میكند، كوهها را كان زر و نقره میكند.» در قديم چنين میپنداشتند كه تابش آفتاب علت پيدايش سنگها و فلزات قيمتی در معادن است. حافظ هم كه گفته است «لعلی از كان مروت برنيامد سالهاست/ تابش خورشيد و سعی باد و باران را چه شد»، اين بيت را با اين مفروض علمی سروده كه نزولات آسمانی (اعم از آفتاب و باد و باران) در بارور شدن معادن (كانها) تاثيرگذارند.
در واقع علم زمينشناسی قدما چنين میگفت و مولوی و حافظ هم تئوری علمی زمانۀ خودشان را در كلام و شعرشان راه دادهاند. البته اين تئوری به كلی هم نادرست نيست؛ چنان كه امروزه، برخی از دانشمندان معتقدند ابرنواخترها (انفجار عظيم و بسيار پرنورِ ستارههای بسيار پرجرمِ در حال مرگ) علت پيدايش طلا روی كرۀ زمين است. برخی هم اين فرضيه را مطرح كردهاند كه طلای كرۀ زمين در نتيجۀ برخورد ستارههای نوترونی پديد آمده است.
در هر دو حالت، تحولاتی آسمانی علت پيدايش طلا روی كرۀ زمين قلمداد میشوند. اما پيدايش ياقوت و لعل و فيروزه، محصول برونريزی و عملكرد مواد مذاب درون زمين (ماگما) است و ربطی به وقايع آسمانی ندارد.
فارغ از اين نكتۀ علمی، مراد مولانا اين است كه از آسمان و زمين و كوه كارهای بسيار برمیآيد اما به دوش كشيدن بار امانت، كاری است كه فقط از آدمی برمیآيد. هم از اين رو، خداوند بنیآدم را كرامت بخشيده است نه آسمان و زمين و كوه را. يعنی انسان میتواند آسمان و زمين را به خدمت خويش درآورد؛ چنانكه حيوانات را نيز استخدام میكند و از آنها بهرهها میبرد.
كرامت آدمی در اديان ابراهيمی، يك معنايش حقوق بيشتر آدميزاد نسبت به حيوانات و طبيعت است. اين نگاه، به يك معنا، با اومانيسم سازگار است؛ چراكه در صورت تعارض بين حقوق انسان با حقوق حيوانات و حفظ محيط زيست، آنچه در اين ميان اولويت دارد انسان است نه جنگل و دريا و حيوان.
البته اومانيسم به معنای دقيق كلمه، اصالتبخشيدن به انسان در برابر هرگونه حاكميت خداگونه است. چه اين حاكميت توسط پاپهای مدعی نمايندگی خدا برپا شود، چه در قالب ديكتاتوریهای مبتني بر ايدئولوژیهای مدرن (ناسيوناليسم و ماركسيسم و...).
اما اين تلقی از اومانيسم، متعلق به قرون هفدهم تا بيستم بود. در زمانۀ كنونی، كه ديكتاتوریهای ايدئولوژيك غالبا به تاريخ پيوستهاند، در مواجهۀ انسان با حيوانات و محيط زيست، به راحتی نمیتوان از اومانيسم دم زد. در نوبت آتی، به سروقت جان كلام مولانا در اين مقاله میرويم.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: مولانا چه نگاهی به حکومت و حکمرانی داشت؟ مولانا معراج پیامبر را مصداق "نماز" میدانست مولانا و نمازِ حقیقی: جانِ نماز بیچون باشدمنبع: عصر ایران
کلیدواژه: مولانا فیه ما فیه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۶۸۲۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم/ نگاهی به فیلم مست عشق
به ویژه اینکه تعدادی از آنها شهرتی جهانی داشته و میتوانند پای آثار نمایشی تولید شده در این چارچوب را به بازار جهانی باز کنند. موضوعی که چندان مورد توجه سینمای ایران قرار نگرفته و اندک آثار تولید شده در این باب نیز متعلق به تلویزیون بودهاند. فیلم سینمایی «مست عشق» ساخته حسن فتحی که به نوعی محصول مشترک ایران و ترکیه به حساب میآید، نخستین تجربه جدی سینمای ایران در این رابطه است که به تازگی روی پرده سینماهای کشور رفته و در هفته نخست رکورد فروش ریالی و تعداد تماشاگر را شکسته است.
فتحی که تجربه تولید آثار تاریخی در قاب کوچک را داشته، در «مست عشق» سراغ یکی از مهمترین شعرا و عرفای تاریخ ایران یعنی جلالالدین محمد بلخی مشهور به مولانا رفته و بخشی از دوران زندگی وی را به تصویر کشیده که از کشش دراماتیک مناسبی برخوردار است. فرهاد توحیدی که یکی از قدیمیترین فیلمنامهنویسان پس از انقلاب به حساب میآید در «مست عشق»، مولانا و شمس تبریزی را به عنوان ستونهای فیلمنامه قرار داده و قصه را با محوریت این دو پیش میبرد. قصهای شخصیت محور که با چرخشی ظریف به سمت ماجرامحوری رفته و چند داستانک جذاب را به آن گره میزند.
توحیدی در پرده نخست، قصه را با یک حادثه آغاز کرده و سوالی را پیرامون ناپدید شدن شمس تبریزی مطرح میکند. سپس با یک فلاشبک به گذشتهای نه چندان دور رفته و برخورد مولانا و شمس را کلید میزند که سرانجام به یک نقطه عطف میرسد. جایی که مولانا مجذوب شخصیت پیچیده و خاص شمس شده و نگاهاش به جهان تغییر میکند. در نیمه میانی، توحیدی روی حسادت به عنوان یکی از تمهای فیلمنامه مانور داده و موانعی را بر سر راه مرید و مراد قرار میدهد تا از بار تنش حاکم بر آن کاسته نشود. در این بین رفت و برگشتهای زمانی هم رخ میدهد که از ساختار قصه بیرون نزده و تماشاگر را سردرگم نمیکند. در واقع این ساختار غیرخطی برای آن است که تکههای پازل قصه کنار یکدیگر قرار گرفته و یکپارچگی آن از دست نرود.
داستانهای فرعی نقشی کلیدی در پیکره فیلمنامههای امروزی دارند و ((مست عشق)) از این بابت نمونهای درخشان به حساب میآید. اولی قصه عشق نافرجام پسر مولانا (علاءالدین) به کیمیا خاتون است که به خوبی در بافت قصه جا افتاده و مثلثی عاشقانه را شکل میدهد و تماشاگر را به حدس و گمانهایی پیرامون نقطه عطف دوم فیلمنامه وادار میکند. دیگری داستانک مربوط به اسکندر بیک فرمانده خشن اهل قونیه است که علاقهای نافرجام به دختری مسیحی به نام مریم داشته و توحیدی این داستانک را به بهترین شکل به قصه اصلی پیوند زده است. نکته مهمی که در فیلمنامه ((مست عشق)) به چشم میخورد، وفاداری به اندازه نویسنده به تاریخ است که وجوه نمایشی خوبی نیز به آن بخشیده شده است. همانطور که از عشق به عنوان تم اصلی و جانمایه اثر بهره گرفته و آن را به شخصیتهای اصلی گره زده است.
حسن فتحی در آخرین ساخته سینماییاش دست به ریسک بزرگی زده و به سراغ شخصیتی رفته که میلیون ها طرفدار در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر دارد. او با توجه به فیلمنامه خوبی که در اختیار داشته تلاش کرده تا اثر شستهرفتهای را خلق کند. تلاشی که از همان سکانس نخست (کابوس جنگ اسکندربیک) خود را به رخ کشیده و تا آخر ادامه پیدا میکند. به ویژه در دکوپاژ فیلمنامه که ظرافت و وسواس خاصی در آن به چشم میخورد. برای مثال میتوان به سکانس گفتگوی طولانی شمس و مولانا اشاره کرد. البته نمیتوان از مست عشق گفت و به فیلمبرداری درخشان زندهیاد مرتضی پورصمدی و تدوین استاندارد میثم مولایی اشاره نکرد.
یکی از چالشهای مهم فیلم انتخاب بازیگران آن بوده که ترکیبی از بازیگران ایرانی و ترک به حساب میآید و ایجاد هارمونی میان آنها کار سختی به نظر میرسد. اتفاقی که تا حدود زیادی رخ داده و بازیگران نقش مهمی در کیفیت برجسته فیلم دارند. پارسا پیروزفر و شهاب حسینی انتخابهای هوشمندانهای برای ایفای نقشهای مولانا و شمس تبریزی بودهاند که البته کفه ترازو به سمت حسینی اندک چربشی دارد. همچنین بازیگران ترک زبان که در سینما و تلویزیون ترکیه شهرت زیادی دارند، در ایفای نقشها موفق بوده اند.
مست عشق از آن دسته فیلمهایی است که تولید و پست پروداکشن سختی داشته که از این بابت میتوان به گروه تولید آن دستمریزاد گفته و دستاوردهای آن برای سینمای ایران را به فال نیک گرفت.
۵۷۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903013